طلایه دار

10 جمله برگزیده از برنارد شاو

*یک مرد تا زمانی که صحبتهایش را انکار نکنید حرفی نمی زند!

2*روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خنده دار ترین لطیفه دنباست.

3*وقتی انسان بخواهد ببری را بکشد اسمش را شجاعت می گذارند اما اگر ببر بخواهد او را بکشد اسمش درنده خویی است.

4*عده کمی از مردم بیش از یک یا دو بار در سال فکر می کنند. من با یکی دو بار در هفته فکر کردن برای خودم شهرتی دست و پا کرده ام.

5*مرد خردمند سعی می کند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند.بنا بر این کلیه پیشرفت ها بستگی به تلاش مرد نابخرد دارد.

6*ما از تجربه کردن می آموزیم که انسان هیچ گاه از تجربه کردن چیزی نمی آموزد.

7*اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق می افتد.

8*اگر در موزه ملی آتش سوزی شود، کدام نقاشی را نجات خواهم داد ؟ البته آن را که به در خروجی نزدیک تر است.

9*تنها کسی که با من درست رفتار می کند خیاطم است که هر بار که مرا می بیند، اندازه های جدیدم را می گیرد ؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده اند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.

10*وقتی چیزی خنده دار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جستوجو کنید!

منبع:دو هفته نامه موفقیت

پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:برنارد شاو 10جمله, :: 9:46 :: نويسنده : قطره از دریا

صبورانه در انتظار زمان بمان ! هر چیز در زمان خودش رخ می دهد. باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند!

پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:باغبان,صبر, :: 1:17 :: نويسنده : قطره از دریا

 

یک لنگه کفش که شما را به جایی نمی برد!

پیرمردی با قطار به مسافرت رفت.به علت بی توجهی یک لنگه کفش او از پنجره قطار بیرون افتاد. مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف خوردند، ولی پیرمرد بی معطلی لنگه دیگر کفشش را هم به بیرون پرتاب کرد. همه متعجب شدند. پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف است ولی اگر کسی یک جفت کفش نو پیدا کند، خیلی خوشحال می شود. انسان منطقی همیشه می تواند از کاستی ها ، شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند.

آیا ما نیز واقعا منطقی هستیم؟

 

پنج شنبه 28 تير 1391برچسب:لنگه کفش,پیرمرد,قطار, :: 23:58 :: نويسنده : قطره از دریا

در وهله اول توقع شما،از دیگران است یا خودتان؟!

یک روز سه لاک پشت که با هم دوست بودند تصمیم گرفتند برای گردش به خارج از محل اقامتشان بروند. از آنجا که لاک پشت ها به طور کلی در همه موارد کند عمل می کنند، مدت زیادی طول کشید تا برای سفرشان آماده شوند!

آنها بالاخره در سال سوم سفرشان جایی را برای اقامت پیدا کردند.حدود شش ماه محوطه را تمیز کردند، و سبد غذایشان را باز کرده، و مقدمات را آماده کردند.... و یک دفعه متوجه شدند که نمک نیاورده اند!

خوردن غذا بدون نمک یک فاجعه بود، و همه آنها در این مورد موافق بودن.بعد از یک بحث طولانی،جوان ترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.لاک پشت کوچک ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گرچه او سزیع تری لاک پشت بین بقیه بود!

او قبول کرد که به یک شرط این کار را انجام بدهد،اینکه هیچ کس تا وقتی او برنگشته چیزی نخورد.خانواده قبول کردند و او به راه افتاد.سه سال گذشت و لاک پشت کوچک برنگشت.

پنج سال......شش سال.......سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت که دیگر نمی توانست گرسنگی را تحمل کند گفت که قصد دارد غذا بخورد و شروع به باز کردن ظرف غذا کرد.در این هنگام ناگهان لاک پشت کوچک از پشت درختی فریاد کنان بیرون پرید: می دانستم که منتظر من نمی مانید حالا من هم نمی روم نمک بیاورم!!!

برخی از ما زندگی خود را در این انتظار تلف می کنیم که دیگران به تعهداتی که از ایشان توقع داریم عمل کنند و آن قدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدهند یا نمی دهند هستیم که خودمان عملا هیچ کاری انجام نمی دهیم 

 منبع:دو هفته نامه موفقیت

چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:لاک پشت,نمک,انتظار از دیگران, :: 18:28 :: نويسنده : قطره از دریا

دو قطره آب اگر کنار هم قرار بگیرند چه می کنند؟

آنها تصویر قطره دیگر را در خود دیده و به هم می پیوندند و یک قطره بزرگ تشکیل می دهند.

اگر چند سنگ به هم نزدیک شوند چه می شود؟

آنها هیچ گاه با هم یکی نمی شوند و شاید تصویر سنگ دیگر را تا حدودی در خود ببینند!

هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم فهم دیگران برایمان مشکل تر و در نتیجه احتمال بزرگ تر شدنمان کاهش می یابد.

مهارت هایی که ما را در جهت رسیدن به آرامش و اجتماعی تر شدن کمک خواهد کرد، به یاد داشته باشید:

قدرت در چیست؟ نرمی ، بخشش ، مدارا ، پشتکار

حال چه چیزی سخت تر و مقاوم تر است. آب یا سنگ !؟

اگر سنگی از کوه سرازیر شود و به مانعی برخورد کند چه می کند؟

1. اگر مانع کوچک باشد از روی آن عبور می کند.

2. اگر متوسط باشد آن را در هم می شکند.

3. اگر بزرگ تر باشد پشت آن می ایستد تا تقدیر بعدی چه باشد.

اما آب چه می کند:

1. ابتدا سعی می کند مانع را با خود همراه کند.

2. اگر نتوانست آن گاه بدون درسر به دنبال فرار از کوچک ترین روزنه می گردد.

3. و اگر نتوانست صبر می کند تا به اندازه کافی قوی شود. آنگاه یا از روی مانع عبور می کند و یا مانع را در هم می شکند.

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ به مراتب سر سخت تر و در رسیدن به هدف خود لجوج تر و مسسم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد ولی آب راه خود را به سمت دریا می یابد.

 

منبع:دو هفته نامه موفقیت

چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:قطره آب,سنگ,سختی,نرمی,مانع, :: 13:38 :: نويسنده : قطره از دریا

داستان دو دوست

با هم زندگی می کردند.همیشه با هم بودند.اسم یکی " من " و اسم دیگری " او " بود.

" او" همیشه مواظب  "من" بود. تجربه  " او "  بیشتر از  "من"  و راه رو از چاه تشخیص می داد.

همه چیز " من " رو " او " داده بود ولی "من" هیچ وقت از " او " تشکر نمی کرد.

" من " همیشه غر می زد و می گفت: که " او " مرا فراموش کرده.

" او " هر چه به " من " می داد " من " هیچ تشکری نمی کرد.

با اینکه " او " هیچ احتیاجی به تشکر " من " نداشت.

بارها و بارها " من " قلب " او " را شکسته بود ولی " او " کینه ای به دل نداشت و " من " را می بخشید.

" من " میگفت تمام بلاهایی که به سرش می آید تقصیر " او " ست.

" من " همیشه نیمه خالی لیوان را می دید.

آیا شما دوست داشتید جای " من " بودین؟

حالا بیا این دو حصاری رو که دور خودمان کشیدیم رو برداریم و درست نگاه کنیم و خودمون رو جای " من " بگذاریم و خداوند رو به جای " او " 

به جای تشکر از نعمت های خداوند همیشه غر می زنیم و نیمه خالی لیوان رو می بینیم.فکر می کنیم که خداوند ما رو فراموش کرده، با کارهای نا شایست خودمون او رو می رنجونیم.

باید این جمله رو با تمام وجو احساس کرد و در زندگی به کار بست.

شکر نعمت نعمتت افزون کند           کفر نعمت از کفت بیرون کند 

 

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:خداوند,من و او ,شکر نعمت,نیمه پر لیوان, :: 19:12 :: نويسنده : قطره از دریا

می گویند روزی ملا نصرالدین سفره ای پهن کرده بود و مشغول غذا خوردن بود. گربه ای کنار سفره نشست و شروع کرد به میو میو کردن. ملا نگاهی به گربه کرد و لقمه ای جلوی او گذاشت. همین که خواست لقمه بعدی را برای خود بردارد، گربه باز هم شروع کرد به میو میو کردن. ملا دوباره همان کار را کرد. لقمه بعدی را نگرفته بود که گربه باز هم کارش را تکرار کرد این کار اینقدر تکرار شد که ملا با حرص و عصبانیت از جا بلند شد، گربه را جای خود نشاند و خود به جای گربه نشست و گفت: " حالا من میو! "

این مثال زمانی به کار می رود که موقعیتی پیش آید که کسی احساس کند دیگران باعث از بین رفتن حق او شده اند و خودشان از آن فرصت بهترین بهره را برده اند.

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:گربه,ملا نصر الدین,میو, :: 18:54 :: نويسنده : قطره از دریا

گریه بوعلی سینا

ابو علی سینا حتی زمانی که به وزارت رسیده بود قبل از طلوع آفتاب از خواب بیدار می شد و به مطالعه و تحقیق می پرداخت. روزها به امر وزارت مشغول بود و شب ها برای شاگردان تدریس می کرد. او به خاطر آنکه خودهمواره از وقت بهترین استفاده را می کرد و همیشه سعی می کرد شاگردان خوبی هم تربیت کند، از این که شاگردان مطلبی را خوب یاد نمی گرفتن ناراحت می شد. " بهمنیار " یکی از شاگردان بوعلی سینا می گوید: شبی را به تفریح و شادمانی پرداختیم و فردا که در محضر استاد رفتیم در اثر خستگی شب، سخنان ایشان را نفهمیدیم و او با زیرکی موضوع را فهمید و به من گفت: " آنچنان که معلوم است، شب گذشته را به تفریح گذرانده اید. " گفتیم : " آری " استاد که از این عمل و سستی و بی انضباطی در کارمان بسیار ناراحت شده بود، اشک از دیدگانش سرازیر شد و آهی کشید و گفت: " افسوس که عمر گران مایه را بیهوده تلف کردید و از این حقایق بهره مند نشدید جای تعجب است که بند بازان با پشت کار و تمرین کار خود را به جایی می رسانند که با هنر ورزی خود باعث حیرت هزاران عاقل می شوند ولی شما در کار تحصیل آنچنان کوتاهی می کنید که حتی نادانان زمان را نیز متعجب نمی کنید. "

منبع:دو هفته نامه موفقیت

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:ابو علی سینا,شاگردان,بهمنیار,امور تحصیل, :: 18:38 :: نويسنده : قطره از دریا

آبروی تو یخی جامد است که درخواست از دیگران آن را قطره قطره فرو می ریزد، پس بنگر که آن را نزد که می ریزی.

مولی الموحدین علی (ع) می فرماید: التماس به خدا شجاعت است، اگر برآورده شود حاجت است، اگر برآورده نشود حکمت است. التماس به بنده خدا شرمندگی است، اگر برآورده شود منت است، اگر برآورده نشود ذلت است.

البته این به آن معنا نیست که انسان روابط اجتماعی را قطع کرده چرا که زندگی ما زنجیر وار به هم متصل است؛ نیاز ما به یکدیگر وسیله است نه هدف. آنچه قابل توجه است این است که : انسان تنها نیاز خود را به درگاه آفریدگار ابراز کند تا خدا اسباب بی نیازی او را به توسط شخصی و یا مالی فراهم آورد.بی نیازی از خلق، بزرگی در پی دارد چنان که ابراز نیاز شرمساری؛سرافکندگی و خاری..........

منبع:نهج البلاغه: حکمت 346 ص 535 

دو هفته نامه موفقیت  

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:حکمت,شرمساری,بی نیازی, :: 15:26 :: نويسنده : قطره از دریا

آیا تصور می کنید باهوش تر شدن غیر ممکن است؟ باید بگوییم افزایش هوش نه تنها ممکن بلکه کار بسیار ساده ای است. تمرین هایی وجود دارد که باعث افزایش کارآیی نورون ها (سلول های عصبی) و در نتیجه بالا رفتن هوش می شود.پس شروع کنید.

* هر روز مطالعه کنید.

* جی پی اس GPS را فراموش کنید.

* روی حافظه خود کار کنید.

* جدول و سودوکو حل کنید.

* کنجکاو باشید.

* روابط اجتماعی خود را بیشتر کنید.

* به ندای درون خود گوش دهید.

* مواد غذایی که هوش را زیاد می کنند میل کنید.

* روحیه نقادی خود را پرورش دهید.

* به مغز خود استراحت دهید.

* به عبادت بپردازید.

 

منبع:دو هفته نامه موفقیت

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:مغز,حافظه,هوش, :: 23:35 :: نويسنده : قطره از دریا

گفته اند که زبان هر صبح و عصر به سایر اعضای بدن می گوید : " چگونه اید؟ "

اعضای بدن می گویند : " خوبیم،اگر تو بگذاری ! "

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:اعضای بدن,زبان, :: 23:28 :: نويسنده : قطره از دریا

* هر چه هدف ارزشمند تر باشد، موفقیت تو بزرگتر خواهد بود.

*هر چه بیشتر تلاش کنی، بیشتر به دست می آوری و موفق تر و سر بلند تر خواهی بود.

*هر چه راستگو تر باشی،به خدا نزدیک تر خواهی شد.

*هر چه قدر بیشتر قدر دان و شاکر باشی،زندگی ات زیبا تر و آرامشت بیشتر خواهد شد.

*هر چه غرور کم تری داشته باشی ، دوستان بیشتری خواهی داشت.

*هر قدر،ایمان به خداوند در تو قوی تر باشد، آرامش بیشتری خواهی داشت.

*هر قدر از گذشته بیشتر درس بگیری و به حال و آینده با واقعیت بیشتری نگاه کنی ، نتیجه بهتری خواهی گرفت.

*هر قدر،افکار مثبت تری داشته باشی، بیشتر محبت دیگران را جلب می کنی.

منبع:دو هفته نامه موفقیت

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:درس از گذشته,ارزشمند, :: 18:34 :: نويسنده : قطره از دریا

-آن که خود را بزرگتر از آنچه که هست بیند، بادکنکی را ماند که بیش از حد در آن دمیده باشند، عاقبت کار معلوم است.

-قدر ناشناسی و نا سپاس بودن از زشت ترین خصلت هاست.

-افراد خود بزرگ بین آنچه را که دوست دارند ببینند از اطراف می گیرند، نه آنچه که واقعا وجود دارد.

-آنکه بی وقفه از خودش تعریف می کند از عقده حقارت در عذاب است.

-او که امروز به خاطر موقعیتت در مقابل تو سر تعظیم فرود می آورد، اگر فردا آن موقعیت را نداشتی تو را وادار به تعظیم و کرنش می کند.

-اگر بزرگی به هیکل است فیل از همه بزرگتر و اگر به قد است زرافه و اگر به خشونت و قدرت بدنی است شیر و یوز پلنگ واگر به شخصیت و متانت است فقط انسانهای واقعی آن را دارند.

-عادت های غلط مانند علف های هرز هر چه شرایط مساعد تر باشد بیشتر و بیشتر رشد می کنند.

-آنچه که افراد جاهل و نادان را بیش از هر چیز آزار میدهد عدم اطلاع از جاهلیت خود است.

-اگر در پس  کلامت منطق  نهفته باشد  به مانند این است که لشکری مجهز از پشت تو را حمایت کند.

-آن کس که فقط خود را می بیند روی کمک هیچ کس نمی تواند حساب کند.

-همان گونه که پرنده بدون بال هم اسمش پرنده است، انسان خوش نام نیز اگر آه در بساط نداشته باشد باز هم خوش نام است.

-کسی که از خدا فاصله می گیرد فاصله اش را با زشتی ها کم می کند.

-آنکه سریع رنگ عوض می کند با همان سرعت هم می تواند تو را به دیگری بفروشد.

 

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:تفکر,انسان ظاهر نما, :: 18:8 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی شیوانا در جمع شاگردانش نشسته بود. سخن از مرد قلدری به میان آمد که در دهکده مجاور بعضی اوقات با رهگذران به خشونت رفتار می کرد و آنها را می ترساند. یکی از شاگردان گفت: "من این مرد را می شناسم. مادر پیری دارد که بسیار ضعیف و ناتوان است. روزی دیدم که اهالی دهکده دسته جمعی نزد مادرش که زن آبرو مندی بود رفتند و از او اجازه خواستند تا این مرد را ادب کنند. اما مادر پیر او با گریه و التماس می گفت که بچه اش از کودکی شیطان بوده و چیزی در دلش نیست و اگر هم خطایی از او سر زده، ادامه همان رفتار کودکانه اش است و عمدی نیست."

سپس شاگرد شیوانا پرسید:" من هنوز نفهمیده ام چرا آن پیر زن از پسر تنومند و قلدرش تا این حد دفاع می کند و نمی گذاری اهالی او را ادب کنند و سر جایش بنشانند؟"

شیوانا با خنده گفت:" شما یک مرد درشت اندام می بینید که وسط دهکده ایستاده و با هیکل بزرگش رهگذران را می تر ساند اما آن پیرزن یک مادر است و هنوز او را کودک می پندارد که فقط کمی پزرگتر شده است. تفاوتی که می بینید تفاوت نگاه مادر با غریبه است. مادر فرزندش را در هر سن و سالی که باشد هنوز همان کودک بی دست و پایی میبیند که کمی بزرگ شده است. برای همین است که حتی در سن پیری هم با چنگ و دندان از کودکش دفاع می کند."

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:مادر , مرد قلدر, :: 17:32 :: نويسنده : قطره از دریا

چون خوشبختی را انتخاب کرده اید نباید شرمنده باشید! " آلبر کامو "

ما نمی توانیم چیزی را که دوست داریم طلب کنیم مگر اینکه بدانیم آن چیز چیست.تعداد زیادی از مردم نمی دانند چه می خواهند یا خیلی کمتر از آنچه را که شایسته اش هستند طلب می کنند. 

شما:  

در وهله نخست ، باید بفهمید که واقعا چه می خواهید!

دوم، باید تصمیم بگیرید که لیاقت به دست آوردن آن چیز را داشته باشید.

سوم، باید یقین بیابید که می توانید به آن برسید.

چهارم، برای خواستن آن همت کنید.

منبع:دو هفته نامه موفقیت

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:همت,خوشبختی,قانون, :: 16:45 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی روزگاری ، کشاورزی هنگام شخم زدن زمین خود صدای عجیبی از زیر لبه گاو آهن خود شنید. نگاهی به زمین کرد و پس از کنار زدن خاک، متوجه صندوقی پر از سکه های طلا شد. این اقبالی بزرگ برای او بود.با خود اندیشید با آنها چه کار کند؟ سرانجام تصمیمش را گرفت که هیچ تصمیمی برای خرج کردن آنها نگیرد.آن گنج گران بها برای امنیت وی در زمان بروز حادثه خواهد بود!!! بنابراین آن را در انتهای زمینش خاک کرد و این احساس امنیت شخصیت وی را دگرگون ساخت : او از انسانی خشک و سخت تبدیل به فرد آرامی شد،دیگر بدخلق و عبوس نبود و فردی دوست داشتنی گشت و مانند قبل نا شکیبا و تند نبود بلکه مبدل به انسانی بردبار شد.

او از آن پس، زندگی زیبا و خوشی را تجربه کرد چون می دانست که اگر شرایط سختی برایش پیش بیاید،می تواند با تکیه بر طلاهایش با آن مقابله کند. سال های زیادی گذشت و پایان عمر کشاورز نزدیک شد او در آخرین ساعات زندگی اش، رازش را با فرزندانش در میان گذاشت و زندگی را بدرود گفت. روز بعد ،فرزندان وی به جست و جوی صندوق طلا رفتند و پس از کندن زمین آن را یافتند اما صندوق خالی بود!

نکته جالب توجه در این داستان این است که ثروتمند بودن ، احساس امنیت و خوشبختی را برای پیرمرد به ارمغان نیاورده بود بلکه فکر ثروتمند بودن باعث رضایت و خوشی او شده بود.

توجه کنید: خود ثروت نه ، بلکه فکر آن !

وقتی فکری در سر دارید که باعث ناراحتی تان می شود به یاد این داستان بیفتید آیا واقعا خود آن موضوع موجب رنج شما شده یا فکرهایی که در مورد آن دارید؟

منبع:دو هفته نامه موفقیت

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:پیرمرد کشاورز,صندوق گنج,فکر ثروت, :: 16:14 :: نويسنده : قطره از دریا

مردم،دشمن نادانسته های خویش اند. "حضرت علی (ع) "

جهل و نادانی تاریکی است و آموختن چراغی فروزنده برای پیمودن راه،ماندن در نادانی دل خوش ماندن است و عادت کردن در فضایی راکد و نتیجه این رکود عدم پیشرفت و بالندگی و رشد. آموختن ، روح تشنه را سیراب و ذهن پرسش گر را راضی می کند و تلاش برای رسیدن به حقیقت ، راه را هموار و انسان را به آگاهی رهنمون می دارد. هر قدر خردمندی بیشتر شود آگاهی از کم دانستن بیشتر می شود و این آغاز راه است برای دانستن بیشتر تا عطش روح را با دانش حقیقی سیراب نمود. کوتاه سخن اینکه اکثریت انسان ها چون از مطلبی آگاهی ندارند آن را انکار کرده یا با آن نظریه و عقیده به دشمنی برمی خیزند و آن را نمی پذیرند ولی آیا هر آنچه که جدید و تازه است صد در صد اشتباه و یا غیر قابل قبول است و یا باید در زندگی روزمره راه های تازه و جدید را با استعانت از نیروی تفکر و تعقل ، تجربه و جست و جو کرد تا از دل نا دانسته ها به دانسته ها رسید؛ به کار بست و از این شیرینی این تلاش و این طلب لذت برد

پروردگارا: دانایی از راز هستی را بر جانمان بچشان و ما را از دانشی که موجب غرور شود بر حذر دار ! آمین

منبع:نهج البلاغه:حکمت 172 ص 501

دو هفته نامه موفقیت

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:راز هستی,پروردگار,تفکر و تعقل, :: 15:59 :: نويسنده : قطره از دریا

* مسرورم از اینکه حضور خدا در لحظه لحظه های زندگیم جاری است.

* مسرورم از اینکه برای موفق شدن، تمام تلاش خود را به کار گرفتم.

* مسرورم از اینکه خدا به من توان یاری رساندن به بندگان نیاز مندش را داده است.

* مسرورم از اینکه ترس از عدم موفقیت مانع رشد و پیشرفت من نیست.

* مسرورم از اینکه حضور در طبیعت مایه آرامش و شادی ام می شود.

* مسرورم از اینکه دلم از کینه خالی است و از مهر به دیگران افزون.

* مسرورم از اینکه قدر بودن در کنار خانواده ام را میدانم.

 

 

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:عبارتهای تاکیدی, جملات موفقیتی , :: 17:39 :: نويسنده : قطره از دریا

عشق دلیل و معنای زندگی است.

وقتی عشق نباشد،زندگی بی معناست.

عشق،صلح،آرامش و مهربانی است.

وقتی عشق نباشد، جهان به میدان کار زار انسانها تبدیل می شود.

عشق زبان گفتگوی خداوند با انسانهاست.

وقتی عشق نباشد، ما چگونه صدای خداوند را خواهیم شنید؟

عشق شفاست، وقتی عشق نباشد،

درد و رنجهای ما را چه کسی التیام خواهد بخشید؟

عشق، نور است، گرماست، وقتی عشق نباشد

هیچ خورشیدی روشنی بخش و گرمی بخش نخواهد بود؟

عشق،عظیم ترین عظمت ها، زیبا ترین زیباییها و حقیقی ترین حقایق هاست.

عشق عصاره همه چیزهایی است که ما برای خوشبختی به آن نیاز داریم.

منبع:بهشت یا جهنم انتخاب با شماست

مسعود لعلی

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:عشق, نور و گرما , زبان خداوند, :: 17:16 :: نويسنده : قطره از دریا

*. با قلوه سنگ های بزرگ و مناسب، در حیاط خانه تان راه عبور سنگی زیبایی درست کنید.

*. شست و شوی ماشین خانواده تان را خودتان بر عهده بگیرید.

*. صبح های زود کوه پیمایی کنید.

*. بیشتر از قبل به استخر بروید.

*. به کنار چشمه بروید و پاهایتان را در آب بگذارید.

*. بستنی خانگی درست کنید.

*. قایق کاغذی بسازید و روی آب رها کنید.

*. لیمو ناد درست کنید و با عزیزان تان نوش جان کنید.

*. با کاغذهای خوش رنگ و مناسب ، بادبادک بسازید و از بازی با آن لذت ببرید.

*. شب ها به تماشای ستاره ها بنشینید و در ذهنتان با آنها اشکال متنوعی بسازید.

*. در حیاط خانه تان چادر نصب کنید و شب ها در آن بخوابید.

*. در دل طبیعت با دوستان تان دوچرخه سواری کنید.

*. به کنار دریا بروید و قلعه های شنی بسازید.

*. از بوی چمن های آب خورده و فضای سبز اطرافتان لذت ببرید.

*. به یک تیم ورزشی بپیوندید.

تابستانی زیبا در کنار خانواده و عزیزانتان داشته باشید

 

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:تابستان,لذت بردن, :: 16:17 :: نويسنده : قطره از دریا

 

*کسی برنده است که هم در فکر و هم در عمل کوشا باشد.

*کسی که هرگز دل سرد نمی شود همیشه یک گام رو به پیش است.

*کسی که هرگز تلاشش را برای موفقیت کامل متوقف نمی کند،یک برنده واقعی خواهد بود.

*کسی که از زندگی اش شکایت نمی کند به همه ی چیزهای مثبت در زندگی خواهد رسید.

*کسی که به پدر و مادر خود احترام بگذارد خدا او را دوست خواهد داشت.

*کسی که بعد از هر شکست لبخند بزند و از آن در س بگیرد،با اراده ترین و شجاع ترین فرد است. 

منبع:دو هفته نامه موفقیت

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:موفقیت,تلاش,عبارات تاکیدی, :: 16:6 :: نويسنده : قطره از دریا

رمالی (پیشگو) تاجری را به قصد یافتن گنج،فریب می دهد و پول زیادی از او طلب می کند.دوست تاجر برای اینکه رمال را رسوا کرده و پوچ بودن ادعای او را ثابت کند،نقشه ای می کشد و رمال و عده ای را به خانه تاجر دعوت می کند.موقع صرف غذا،او برای همه ظرفی پلو که روی آن قطعه ای جوجه بود،گذاشت ولی برای رمال جوجه را ته ظرف گذاشت و روی آن پلو کشید به طوریکه جوجه معلوم نباشد.رمال وقتی ظرف را دید فکر کرد حقه ای در کار است و اعتراض کرد که غذایش جوجه ندارد.مرد هم جوجه را از ته ظرف بیرون آورد و گفت: " یافتن این آسان تر بود یا گنج ؟! " و با این حرف رمال را در جمع رسوا و بی اعتبار کرد.

این ضرب المثل وقتی به کار می رود که کسی ادعای قدرت و نیروی عجیب و خارق العاده ای دارد. 

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:رمال,مرد تاجر,پلو و جوجه, :: 15:46 :: نويسنده : قطره از دریا

 بخشش

یکی از سربازان ناپلئون مرتکب جنایتی شد،در نتیجه او را به مرگ محکوم کردند.روز اعدام فرا رسید.مادر سرباز التماس می کرد که از گناه فرزندش چشم پوشی کنند.

-خانم ! عمل پسر شما سزاوار بخشش نیست .

-می دانم اگر سزاوار ترحم بود که دیگر به بخشش احتیاج نداشت. بخشش یعنی اینکه آدم بتواند فراتر از انتقام یا عدالت برود.

وقتی ناپلئون این جملات را شنید،دستور داد حکم اعدام را به تبعید تبدیل کنند

هر گاه فکر کردی گناه کسی آنقدر

بزرگ است که نمی توانی آن را ببخشی

بدان که آن از کوچکی روح توست نه از

بزرگی گناه او.

 

سه شنبه 19 تير 1391برچسب:سرباز ناپلئون,بخشش,ترحم,گناه, :: 23:55 :: نويسنده : قطره از دریا

سکه

روزی پسرکی در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن سکه ای آن هم بدون زحمت، خیلی ذوق زده شد.این تجربه باعث شد او بقیه روزهای عمرش را هم با چشمان باز سرش را به سمت پایین بگیرد و به دنبال سکه بگردد.

او در زندگیش 296 سکه 1 سنتی،48 سکه 5 سنتی،19 سکه 10 سنتی،16 سکه 25 سنتی،2 نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده پیدا کرد،یعنی جمعا 13 دلار و 26 سنت.

اما در برابر به دست آوردن این ثروت،او زیبایی دل انگیز 39396 طلوع خورشید،157 درخشش رنگین کمان و منظره درختان افرا را از دست داد.او هیچ گاه ابرهای سفیدی را که بر فراز آسمان ها  در حرکت بودند ندید،پرواز پرندگان،درخشش خورشید لبخند هزاران رهگذر،هرگز جزئی از خاطرات او نشد.

 

زمان با ارزش ترین سکه زندگی شماست شما و تنها شما تصمیم

خواهید گرفت که چگونه از آن استفاده کنید.

(جان دریدن)

 

منبع:بهشت یا جهنم انتخاب با شماست

مسعود لعلی

دو شنبه 19 تير 1391برچسب:سکه,ارزش زمان,زندگی, :: 19:55 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی را که در پایان آن احساس رضایت کامل دارید را در نظر بگیرید،مسلما این روزی نیست که آن را به بطالت گذرانده اید.بلکه، این روزی است که هر کاری را باید می کردید انجام داده اید

(مارگارت تاچر)

دو شنبه 19 تير 1391برچسب:احساس رضایت,روزی نو, :: 19:43 :: نويسنده : قطره از دریا

«همه لیاقت این را دارند که احساس خوبی داشته باشند»

دو شنبه 19 تير 1391برچسب:لیاقت,احساس خوب, :: 14:38 :: نويسنده : قطره از دریا

نظر شما راجع به اشتباه چیست؟لطفا پاسخ دهید

اگر یک آرایشگر اشتباه کند،یک مدل جدید مو به حساب می آید!

اگر یک راننده اشتباه کند،یک راه جدید کشف می شود!

اگر یک مهندس اشتباه کند،ریسک جدیدی کرده است!

اگر یک سیاست مدار اشتباه کند،قانون جدیدی به وجود می آید!

اگر یک دانشمند اشتباه کند،یک اختراع جدید خلق می شود!

اگر یک خیاط اشتباه کند،یک مدل جدید ابداع می شود!

اگر معلم اشتباه کند،تبدیل به یک نظریه جدید خواهد شد!

اگر رئیس اشتباه کند،به عنوان یک ایده جدید پذیرفته می شود!

اگر یک کارمند اشتباه کند،او صرفا اشتباه کرده است!

نظر شما چیست؟؟؟

 

دو شنبه 19 تير 1391برچسب:نظریه,اشتباه, :: 14:16 :: نويسنده : قطره از دریا

ویتامینها

ویتامین A توانمندی شما را در آرام بودن افزون می کند.

غذاهای دارای ویتامین B اثری شگفت انگیز دارند:

حبوبات، عدس، نخود فرنگی، پسته، فندق، بادام، پوسته ی گندم، غلات و فرآورده های لبنی سرشار از ویتامین B است.

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:ویتامینها, اثر شگفت انگیز , :: 15:52 :: نويسنده : قطره از دریا

نسبت به دیگران سخاوتمند باش،

مهربان باش و دیگری را خشنود کن،

دیگران از شما خشنود می شوند،

و شما از خود.

 

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:مهربانی, خشنودی ,سخاوتمندی, :: 15:41 :: نويسنده : قطره از دریا

لبخند،عضلات چهره را آرامش می بخشد.

لبخند،بر زنجیره ی بازتاب های عاطفی اثر می نهد و شما را آرام می کند.

لطفا به زندگی لبخند بزنید.

روزگارتان سرشار از این معجزه

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:مهجزه,لبخند,, :: 15:25 :: نويسنده : قطره از دریا

امروز صبح وقتی از خواب برخاستی،تو را تماشا کردم و امید داشتم که با من حرف بزنی.فقط چند کلمه و یا از من به خاطر اتفاق خوبی که دیروز برایت افتاده بود تشکر کنی اما تو سرگرم پوشیدن لباس بودی.هنگامی که خواستی از خانه بیرون بروی میدانستم می توانی چند دقیقه ای توقف کنی با من حرف بزنی و به من سلام کنی اما تو خیلی عجله داشتی.زمانی که 15 دقیقه بیهوده بر روی صندلی نشسته بودی و پاهایت را تکان می دادی،فکر می کردم که می خواهی با من سخن بگویی،اما تو به سوی تلفن رفتی و با یکی از دوستانت تماس گرفتی تا از اتفاق های روزمره بگویی، و من با صبر و شکیبایی در تمام مدت روز تو را نگاه می کردم ولی تو آن قدر مشغول بودی که هیچ چیز به من نگفتی.

موقع خوردن نهار متوجه شدی چند نفر از دوستانت قبل از غذا کمی با من حرف می زنند اما تو نادیده گرفتی.باز هم زمان باقیست و امیدوارم که تو سرانجام با من حرف بزنی.به خانه رفتی به نظر می رسید که کارهای زیادی برای انجام دادن داری،بعد از انجام چند کار کوچک بقیه وقت خود را روبروی تلویزیون سپری کردی.باز هم من شکیبا ماندم بعد از آن هم که غذا خوردی و به خانواده شب بخیر گفتی به رختخوابت رفتی و خوابیدی.آیا نمیدانی که من همیشه با توام؟

من بیش از آن چه تو بدانی، صبر پیشه کرده ام،من حتی خواستم به تو بیاموزم که چگونه با دیگران صبور و شکیبا باشی.

من،به تو عشق می ورزم و هر روز منتظرم تا با من حرف بزنی.

چقدر مکالمه یک طرفه و یک جانبه سخت است !

بسیار خوب،تو یک روز دیگر از خواب برخاستی و من نیز یک بار دیگر فقط به خاطر عشقی که به تو دارم منتظر خواهم ماند.به این امید که امروز کمی از وقتت را به من اختصاص دهی.

روز خوبی داشته باشی « دوست تو،خدا »

منبع:بهشت یا جهنم انتخاب با شماست

مسعود لعلی

یک شنبه 18 تير 1391برچسب:خدا,عشق,عشق خدا به بنده ها, :: 14:27 :: نويسنده : قطره از دریا

چون ممکن است آنها شما را شرمنده کنند!

در یک عصر پاییزی،فرد سال خورده ای وارد رستورانی شد و سوپ گرمی گرفت و تنها پشت میزی نشست.همان موقع یادش آمد که نمک برنداشته بلند شد و بعد از گرفتن نمک دان،به طرف میزش رفت که متوجه شد مرد سیاه پوستی در جای او نشسته و مشغول خوردن سوپ اوست.بادی به غبغب انداخت و با خودش گفت: " این سیاه پوست باید ادب شود درس خوبی به او می دهم. " سپس رفت سر همان میز نشست و با خیر خواهی اجازه داد که او کمی از سوپش را بخورد سپس کاسه را به طرف خودش کشید . قاشقش را در سوپ فرو برد تا آن را با وی شریک شود.مرد سیاه پوست به آرامی کاسه را به سمت خودش کشید و به خوردن ادامه داد. پیر مرد نیز سعی کرد کاسه را به طرف خودش بکشد تا او هم بتواند بخورد.

سر انجام سوپ تمام شد مرد سیاه پوست از جای خود بلند شد و با اشاره از او خواست کمی صبر کند بعد با ظرف بزرگی از سیب زمینی برگشت و با وی شریک شد.بعد از غذا آنها با هم خداحافظی کردند و او به سمت دست شویی رفت زمانی که برگشت متوجه شد که کیفش پایین صندلی نیست شروع به فریاد کرد " وای نباید به آن مرد اعتماد می کردم! " و فریادهایش ادامه داشت تا اینکه کیف او را پایین صندلی میز کناری در حالی که یک کاسه سوپ سرد روی آن بود پیدا کردند.هیچ کس به سوپ او دست نزده بود و این خود او بود که به اشتباه سر میز مرد سیاه پوست نشسته بود و در غذای او شریک شده بود.

" قلب هر انسانی، بهشت یا جهنم اوست ! " ژان ژاک روسو 

 

منبع:دو هفته نامه موفقیت

یک شنبه 17 تير 1391برچسب:کاسه سوپ,مرد سیاه پوست,بهشت و جهنم,قضاوت, :: 23:54 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی حاکمی از راهی می گذشت.مرد فقیری را که دید که روی گلیم کوچکی خوابیده و پاهایش را طوری جمع کرده که از گلیم بیرون نزند. حاکم از کار او خیلی خوشحال شد و بدون اینکه او را بیدار کند،کیسه ای طلا کنار او گذاشت و رفت.این خبر به گوش مرد طمع کاری رسید.او نیز گلیم کوچکی سر راه حاکم پهن کرد و روی آن خوابید.پاهایش را دراز کرد تا از گلیم بیرون بزند.با این کار می خواست به حاکم بفهماند که خیلی فقیر است و گلیمش حتی به اندازه قد و قواره اش نیست. حاکم با دیدن این کار عصبانی شد و گفت: " پاهای دراز این مرد را با چوب بزنید. "

مرد از جا پرید و دلیل خشم او را پرسید. حاکم گفت: " پاهایت را باید به اندازه گلیم خودت دراز کنی. "

این مثل وقتی به کار می رود که می خواهیم به کسی یاد آوری کنیم که به توانایی ها و شایستگی هایت آگاه شو و به همان اندازه جلو برو.

شنبه 17 تير 1391برچسب:مرد طمع کار,گلیم,کیسه ی طلا, :: 17:33 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی،پسرکی وارد یک مغازه شد و روی یک جعبه نوشابه که نزدیک دستگاه تلفن بود رفت تا دستش به تلفن برسد و بعد،شماره ای را گرفت.مغازه دار پسرک را زیر نظر گرفته بود و صحبت هایش را می شنید.پس از برقراری ارتباط، پسرک پرسید:خانم،من می توانم چمن های حیاط خانه تان را کوتاه و مرتب کنم آیا می توانم برای شما کار کنم؟ زن پاسخ داد:ما کسی را داریم که این کار را برایمان انجام می دهد! پسرک گفت: خانم،من حاضرم این کار را با نصف قیمت او انجام بدهم! و زن در جواب گفت که از کار آن فرد خیلی راضی است.

پسرک بیشتر پا فشاری کرد و پیشنهاد داد: خانم،من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان مرتب و نظافت می کنم.به این ترتیب،شما هر یکشنبه زیبا ترین چمن را در تمام شهر خواهید داشت.ولی زن همچنان پاسخش منفی بود.پسرک لبخند به لب،گوشی را گذاشت.مغازه دار که به حرف های او گوش داده بود به طرفش رفت و گفت:پسر جان،از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری می خواهم کاری به تو بدهم.

پسرک جواب داد: نه،ممنونم.من داشتم عملکرد خودم را می سنجیدم.من همان کسی هستم که برای آن خانم کار می کند!!!

شما چطور؟ آیا بهتر و وارد تر از شما در زمینه کاریتان پیدا می شود؟!

پس طوری کار کنیم که به راحتی نتوانند کسی را جایگزین ما کنند!

 

منبع:دو هفته نامه موفقیت

شنبه 17 تير 1391برچسب:پسرک چمن زن,مغازه دار,جایگزین, :: 17:7 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه ی او ریختن آشغال یعی می کرد به هدف خود برسد.یک روز صبح خوشحال و سر حال از خواب برخاست.همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله آنجاست.سطل را برداشت و تمیز شست،برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه خود ببرد وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید از روی بد جنسی خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده.وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت:

" هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ! "

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:سبد میوه,همسایه حسود, :: 14:54 :: نويسنده : قطره از دریا

روزی سرخ پوست پیری برای نوه اش از حقایق زندگی چنین می گفت: " در وجود هر انسانی همیشه مبارزه ای جریان دارد که مانند مبارزه دو گرگ است یکی از گرگ ها سنبل بدی ها مثل حسد،بخل،دروغ،خودخواهی و تکبر است و دیگری سنبل عشق،امید،حقیقت و مهربانی است. "

سخنان پدر بزرگ نوه را به فکر فرو برد تا اینکه پرسید : " پدر بزرگ در پایان کدام گرگ پیروز می شود ؟ " پدر بزرگ لبخندی زد و گفت : " آن گرگی که به آن غذا می دهی."

منبع:دو هفته نامه موفقیت

شنبه 17 تير 1391برچسب:گرگ,پدر بزرگ سرخ پوست,دو گرگ, :: 14:37 :: نويسنده : قطره از دریا

وقتی جوان بودم قایق سواری را خیلی دوست داشتم.یک قایق کوچک هم داشتم که با آن در دریاچه قایق سواری می کردم و ساعت های زیادی را در آنجا تنهایی می گذراندم.شبی بدون آنکه به چیز خاصی فکر کنم در قایقم نشستم و چشم هایم را بستم.شب خیلی قشنگی بود در همین زمان قایق دیگری به قایق من برخورد کرد.عصبانی شدم و خواستم با شخصی که با کوبیدن به قایق آرامش من را بر هم زده بود دعوا کنم ولی دیدم آن قایق خالی است.کسی نبود که با آن دعوا کنم و عصبانیتم را خالی کنم.چطور می توانستم خشم خودم را تخلیه کنم؟

هیچ کاری نمی شد کرد دوباره نشستم و چشم هایم را بستم،عصبانی بودم.در سکوت شب کمی فکر کردم،قایق خالی برای من درسی شد،از آن موقع اگر کسی باعث عصبانیت من شود پیش خود می گویم: این قایق هم خالی است.

منبع:دو هفته نامه موفقیت

شنبه 17 تير 1391برچسب:قایق خالی,عصبانیت, :: 14:12 :: نويسنده : قطره از دریا

تصور کنید زندگی ما مثل یک بازی است. قانون این بازی به این قرار است که باید پنج توپ را به طور هم زمان در هوا نگه دارید و نگذارید هیچ کدام روی زمین بیفتد. جنس یکی از این توپها پلاستیکی بوده و بقییه آنها شیشه ای هستند. روشن است که اگر توپ پلاستیکی بر روی زمین بیفتد، دوباره به سمت بالا خواهد رفت، اما چهار توپ دیگر وقتی که با زمین برخورد کنند،شکسته و کاملا خورد می شوند. آن چهار توپ شیشه ای عبارت است از :

خانواده،سلامتی،دوستان و روح خودتان و توپ پلاستیکی شغل شماست.

این سخنان از برایان دایسون مدیر اجرایی سابق شرکت کوکاکولا است.بدون شک او در زمان جوانی این مساله مهم را درک نکرده،بلکه پس از سالها کسب تجربه به این نتیجه رسیده است. او خیلی خوب متوجه شکستنی ها شده و بهترین و رسا ترین واژه را برای این چهار اصل برگزیده است:زیرا اگر پایه های خانواده بشکند دیگر مرمت نمی شود ، اگر گوشه ای از سلامتی بشکند دیگر صد در صد باز نخواهد گشت، اگر دوستان دل شکسته بشوند دیگر بر نخواهند گشت، و اگر روح خود را بشکنیم جراحت آن تا ابد می ماند.بخاطر داشته باشید که هیچ چینی بند زده ای مثل اولش نخواهد شد!

منبع:دو هفته نامه موفقیت

 

 

سال ها دو برادر در مزرعه ای با هم که از پدرشان به ارث رسیده بود،زندگی می کردند.یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک،با هم جر و بحث کردند.پس از چند هفته سکوت،اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.یک روز صبح درب خانه برادر بزرگ تر به صدا در آمد وقتی در را باز کرد،مرد نجاری را دید.نجار گفت:من چند روزی است که دنبال کار می گردم فکر کردم شاید شما کمی خرده کاری در مزرعه داشته باشید آیا امکان دارد کمکتان کنم؟برادر بزرگ تر جواب داد:بله

به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن. همسایه من برادر کوچک ترم است.هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد.او به خاطر کینه ای که از من دارد این کار را کرده.به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:مقداری الوار دارم برایم حصاری بکش تا دیگر او را نبینم.نجار شروع به کار کرد.برادر بزرگ تر به شهر رفت.هنگام غروب وقتی به مزرعه برگشت چشمانش از تعجب گرد شده بود.حصاری در کار نبود.نجار روی نهر پل ساخته بود.

او با عصبانیت به نجار گفت:مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟ در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد برادرش دستور ساخت آن را داده.از روی پل عبور کرد و برادر بزرگ ترش را در آغوش گرفت و از او معذرت خواهی کرد.بعد از این اتفاق برادر ها نزد نجار رفتند تا از او تشکر کنند.او را در حال رفتن دیدند.از او خواستند تا چند روزی میهمان آنها باشد.نجار گفت:

«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هستند که باید آنها را بسازم»

منبع:دو هفته نامه موفقیت

جمعه 16 تير 1391برچسب:پل آشتی,نجار و برادران, :: 18:21 :: نويسنده : قطره از دریا

سبزی آش همسایه،گوشواره گوشاشه همسایه

زن باهوشی در همسایگی زنی بی نظم و انضباط و شلخته زندگی می کرد.زن همسایه هنگام پاک کردن سبزی قسمت زیادی از سبزی های به درد بخور را دور می ریخت.زن باهوش همان سبزی ها را دوباره پاک می کرد و با آن آش می پخت.پول خرید سبزی را هم پس انداز می کرد.عاقبت زن باهوش توانست از راه چنین پس اندازی یک جفت گوشواره بخرد.

این ضرب المثل وقتی به کار می رود که بخواهند به کسی بگویند که زیاده روی و اصراف خوب نیست و صرفه جویی و دقت در کارها باعث می شود که زندگی هزینه کم تری داشته باشد

جمعه 16 تير 1391برچسب:زن همسایه,سبزی آش, :: 18:11 :: نويسنده : قطره از دریا

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب