طلایه دار

 

یک لنگه کفش که شما را به جایی نمی برد!

پیرمردی با قطار به مسافرت رفت.به علت بی توجهی یک لنگه کفش او از پنجره قطار بیرون افتاد. مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف خوردند، ولی پیرمرد بی معطلی لنگه دیگر کفشش را هم به بیرون پرتاب کرد. همه متعجب شدند. پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف است ولی اگر کسی یک جفت کفش نو پیدا کند، خیلی خوشحال می شود. انسان منطقی همیشه می تواند از کاستی ها ، شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند.

آیا ما نیز واقعا منطقی هستیم؟

 

پنج شنبه 28 تير 1391برچسب:لنگه کفش,پیرمرد,قطار, :: 23:58 :: نويسنده : قطره از دریا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 101
بازدید هفته : 319
بازدید ماه : 502
بازدید کل : 209070
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب