طلایه دار

شغل مردی تمیز کردن ساحل بود.او هر روز مقدار زیادی از صدف های شکسته و بد بو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدف ها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند.او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام میداد.روزی یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با این صدف های بد بو درست کرده خلاص کند او با قدر شناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.

یک سال بعد،آن دو مرد در جایی یکدیگر را دیدند.آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود.وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافت چی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید که چطور توانسته در این مدت کم چنین ثروتی را بدست آورد.مرد ثروتمند پاسخ داد:من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو میداد و تو قبول نمی کردی در تمام صدف های نفرت انگیز تو مرواریدهای گران قیمتی نهفته بود.

درس اخلاقی:گاهی هدایا و محبت های الهی در بطن خستگی ها و رنج ها تهفته اند!

منبع:دو هفته نامه موفقیت

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:مروارید,مرد نظافت چی,صدف, :: 1:7 :: نويسنده : قطره از دریا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 418
بازدید کل : 214047
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب