طلایه دار

روزی مردی به خانه آمد و دید که  دختر سه ساله اش، قشنگ ترین و گران ترین کاغذ کادوی موجود در کمد آن را تکه تکه کرده است و با آن ، یک جعبه کفش قدیمی را تزئین نموده!!!!

مرد ، دخترک را به خاطر این کار تنبیه کرد و دختر کوچولو ، آن شب با گریه به رختخواب رفت و خوابید.فردا مرد وقتی از خواب بیدار شد و چشمانش را باز کرد، دید که دخترش بالای سرش نشسته و جعبه تزئین شده را به طرف آن دراز کرده! مرد تازه یادش آمد که امروز ، روز تولدش است و دخترش آن کاغذ را برای تزئین کادوی تولد آن استفاده کرده. با شرمندگی ، دخترش را بوسید و جعبه را از آن گرفت و درش را باز کرد اما در کمال تعجب دید که جعبه خالیه!!!!

مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که : « جعبه ی خالی که هدیه نمی شود!!! باید در آن چیزی می گذاشتی!!!»

دخترک با تعجب به صورت پدرش خیره شد و گفت : « اما این جعبه خالی نیست. من دیشب هزار تا بوسه در آن گذاشتم تا هر وقت دلت برایم تنگ شد ، یکی از آن ها را برداری و استفاده کنی.» از آن روز به بعد ، پدر همیشه آن جعبه را همراه خودش  داشت و هروقت دل تنگ می شد در آن را باز می کرد و به آرامی یک بوسه برمی داشت.

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:پدر,بوسه, :: 21:51 :: نويسنده : قطره از دریا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 116
بازدید دیروز : 96
بازدید هفته : 212
بازدید ماه : 395
بازدید کل : 208963
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب