طلایه دار
روزی یک کشتی در دریا اسیر طوفان شد،از تمامی مسافران فقط دو نفر ماندند که به سختی خود را به جزیره ای رساندند.یکی از آنها فردی با ایمان و دیگری بی ایمان بود.یک روز بعد از دعاهای زیاد-توسط فرد با ایمان-از کنار دریا به طرف کلبه آمدند،ناگهان دیدند کلبه شان آتش گرفته.مرد بی ایمان گفت:لعنت به این شانس که اینها همه نتیجه دعاهای توست! مرد با ایمان گفت:حتما این هم حکمتی دارد نباید نگران باشیم زیرا خداوند ما را می نگرد!فردای آن روز یک کشتی آمد و آنها را نجات داد.نا خدای کشتی گفت:دیروز ما دود را دیدیم و فکر کردیم حتما به کمک احتیاج دارید و به طرف جزیره آمدیم. نکته:گاه گذشت زمان ثابت خواهد کرد آنچه را (امروز) فاجعه و مصیبت می نامیم لطف و عنایت الهی بوده است خدا گر ز حکمت ببندد در ی ز رحمت گشاید در دیگری
مسعود لعلی نظرات شما عزیزان: عباس
![]() ساعت16:21---12 تير 1391
سلام درست نوشتی چون ما مو میبینینم او پیچش مو آفرین قطره از دریا
|