طلایه دار
بزرگی برای جمعی سخن می راند.لطیفه ای برای حضار تعریف کرد که همه دیوانه وار خندیدند.بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کم تری از حضار خندیدند.او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمع به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت:وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خود در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید. نظرات شما عزیزان: عباس
![]() ساعت17:16---11 تير 1391
سلام از گذشته درس بگیر در حال زندگی کن آینده را بساز هر روزت بهتر از روز قبل باد
|